سوم شهریور یادآور اشغال بی درد سر ایران به دست متفقین است
تاریخ انتشار: ۳ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۴۳۹۸۳
محمدعلی فروغی که نقش مهمی در نشاندن رضا پهلوی بر تخت سلطنت بازی کرده بود، بعد از چندسالی تبعید دوباره و پس از رویداد سوم شهریور ۱۳۲۰ به عرصه سیاست بازگشت و این بار محمدرضا پهلوی را بر تخت نشاند. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، امروز سوم شهریور سالگرد یکی از رویدادهای غمبار و تلخ تاریخ ایران است، روزی که نیروهای مهاجم خارجی از مرزهای شمالی و جنوبی کشور وارد سرزمینمان شدند و در یک پیشروی سریع و عجیب، عملاً در کوتاه ترین زمان ممکن، ارتش رضاخانی را که گل سرسبد اقدامات شاه پهلوی، قلمداد میشد در کمتر از چند ساعت مضمحل کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مروری بر رویدادهای تاریخی این روز نشان میدهد امور تا چه حد از دست دولت در رفته بود به گونهای که نخست وزیر کشور یعنی رجبعلی منصور را صبح زود از خواب بیدار کردند و به او اطلاع دادند که سفرای شوروی و بریتانیا به دیدن او آمده اند. نخست وزیر با قیافه ای خواب زده به دیدار آنان رفت و خبر آغاز جنگ و تصمیم متفقین برای اشغال نظامیایران را به او اطلاع دادند. این خبر به سرعت به شاه داده شد و اخبار بمباران شهرهای مختلف کشور پیاپی به پایتخت رسید.
مشخص بود که نه تنها منصور بلکه حتی رضاشاه هم در موقعیتی قرار گرفته بودند که هر اقدامیمیکردند، باعث تشدید بحران میشد. شاه میترسید که متفقین به تهران برسند و او را دستگیر کنند. در این زمان بود که یک چهره کهنه کار سیاسی و فرهنگی دوباره برای ایفای نقش فراخوانده شد، محمدعلی فروغی.
مهمترین اطلاعات آرشیوی عصر پهلوی در دسترس مستندسازان قرار گرفتفرزند پدری شاعر
به اعتقاد گروهی از کارشناسان، فروغی از تبار یهودیانی بوده است که از عراق به ایران مهاجرت کرده بودند. این اتهام به وی، چنان در آن دوران رایج بوده است که ملک الشعرای بهار، در یک رباعی محمدرضا شاه را خطاب کرده و میگوید:
شاها، کنم از خبث فروغی خبرت
خون میکند این جهود ناکس جگرت
خطبهی شهی و عزل تو را خواهد خواند
زانگونه که خواند از برای پدرت!
محمدعلی فروغی فرزند محمدحسین فروغی معروف به ذکاءالملک اول، شاعر، ادیب، مترجم و سیاستمدار برجسته دوران قاجار است. پدرش تا ریاست دارالترجمه دربار هم پیش رفت و از پایه گذاران مدرسه علوم سیاسی بود. محمدعلی مانند پدر اهل ادب و فرهنگ بود و ما در تاریخ نگاری دوران قاجار و پهلوی دو چهره متفاوت از او میبینیم. قضاوت کردن یک طرفه درباره او نیز سخت است، از یک طرف او از مشهورترین و مهمترین اعضای شبکه جهانی فراماسونری در ایران بود و از سویی خدمات مهمی در حوزه فرهنگ و ادب انجام داد که یک نمونه آن تصحیح کلیات سعدی است.
تاج بخش دو شاه
در بین چهرههای سیاسی قرن گذشته در ایران، زندگی کمتر چهرهای مانند فروغی به رغم نقش پررنگ سیاسی و اجتماعی او در این قرن، مورد بی اعتنایی هنرمندان قرار گرفته است. زندگی شخصیتی چنین پیچیده، پرنفوذ و دارای کاریزما، جان میدهد برای ساخت فیلم و نوشتن کتاب. همه چیز هم آماده است، فهرستی از حوادث بلندبالا و هیجان انگیز که ممکن است در زندگی هیچکسی پیش نیاید. فقط همین چند مورد را تیتروار بخوانید، او کسی بود که رضاشاه را از منصب سردارسپهی به روی تخت شاهی برکشید و بعدها همین رضاشاه بخاطر نافرمانی دامادش علی اسدی استاندار خراسان در کشتار مردم مشهد در حرم مطهر رضوی به او خشم گرفت و تبعیدش کرد و باز خود رضاشاه دست به دامنش شد تا نقش واسطهای برای انتقال قدرت را در دوران اشغال کشور بازی کند.
اگر قدرت سخنوری، توان اقناع و وزن سیاسی فروغی نبود، چه بسا ماجرای اشغال ایران بسیار تلخ تر از چیزی که روی داد، میشد. متفقین آمده بودند ایران را از وجود رضاشاه پاک کنند و آن را پل پیروزی خود کنند. در این میان پیشنهادهایی هم برای نظام سیاسی آینده کشور داشتند، حتی پیشنهاد دادند خود فروغی نخستین رئیس جمهور ایران شود اما فروغی میدانست کشوری اشغال شده، درگیر قحطی و گرسنگی با نظامی فروپاشیده و ارتشی مضحمل شده، قدرت و توان لازم برای تغییری اینچنین بزرگ و ساختاری را ندارد و بالاخره توانست متفقین را به خروج شاه از کشور و نشستن ولیعهد روی تخت سلطنت راضی کند.
روایتی از خاندان پهلوی پرفروشترین کتاب مؤسسه اطلاعات شدفروغی پشت نقاب اسطوره سازی پنهان شده است
نقش فروغی در حوادث سیاسی دوران شهریور 1320 فقط بخش کوچکی از تأثیر او بر حوادث ایران را در طول دوران پایانی قاجار و اوائل سلطنت پهلوی دوم در سال 1321 است. این نقش به اندازه کافی مورد واکاوی قرار نگرفته است و مردم با او آشنا نیستند. فروغی در محافل روشنفکری اغلب به عنوان یک چهره فرهنگی که فرهنگستان زبان فارسی را راه اندازی کرد و مقبره فردوسی را ساخت، مورد تمجید قرار گرفته است اما درباره عملکردهای سیاسی او کمتر صحبت شده است. او متهم به اتهاماتی نیز هست که باید درباره آنها حرف زد از جمله اتهاماتی که دکتر مصدق در هنگام رأی گیری در مجلس ششم، فروغی را به باج دادن به دولتهای روس و انگلیس به فروغی وارد کرد. بخشی از مشکلات هویتی امروز جوانان ما به دلیل ناآشنایی کامل با تاریخ کشور است. هنر معاصر ما نتوانسته است در این زمینه نقش خود را به درستی ایفا کند و اگر کسی همت کند و درباره رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران در قرن اخیر مانند رویداد سوم شهریور 1320 و اشغال بی دردسر ایران به دست متفقین و نیز درباره چهرههای سیاسی و بازیگران این دوران تاریخی مانند محمدعلی فروغی اثری دیدنی و متکی بر واقعیت و اسناد ارائه دهد، دیگر نمیتوان چهرههای سیاسی و اجتماعی را در قالبی از تمجید و اسطوره سازی پنهان کرد و البته از طرف دیگر هم نمیتوان عملکردهای قابل توجه شان را یکسره نادیده گرفت.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: آثار باستانی تاریخ شفاهی رضا پهلوی رضاخان پهلوی محمدرضا پهلوی رژیم پهلوی محمدعلی فروغی سوم شهریور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۴۳۹۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتقادات پهلوی به قاجاریان بهخاطر امتیازدادن به بیگانگان!
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: امروز ۱۱ اردیبهشت سالروز ترور ناصرالدینشاه است. حسین اصغری؛ پژوهشگر تاریخ معاصر میگوید درست است که هم در دوره قاجار و هم دوره پهلوی، علیرغم اینکه هر دو سلسله ادعای وطنپرستی داشتند، قسمتهایی از خاک ایران از این کشور جدا شد اما با مطالعه تاریخ و بررسی شرایط دوران به این نتیجه میرسیم که وضعیت در دوره پهلوی بسیار اسفناکتر بوده است.
در دوره قاجار طی قراردادهای ترکمنچای و گلستان بخشهایی از ایران جدا شد اما باید توجه داشت که این جدایی یک شبه اتفاق نیفتاد بلکه در نتیجه پیروزی روسیه در جنگ با نیروی نظامی ایران بود که بیش از ۱۲ سال این نبرد به طول انجامید و در طول این مدت، گاهی اوقات سپاه ایران به پیروزیهایی دست مییافت که به عنوان نمونه میتوان به مناطق لنکران و طالش اشاره کرد که سپاه ایران با فرماندهی عباس میرزا در نبرد دوم ایران و روسیه موفق شد آنها را آزاد کند و در عرض سه هفته اغلب نقاطی که طبق عهدنامه گلستان از ایران جدا شده و تسلیم روسها شده بود پس گرفته شوند و یا اینکه عباسمیرزا بارها موفق شد سپاه روس را مجبور به عقبنشینی از مناطق مختلف کند.
اصغری به بهانه سالروز ترور ناصرالدینشاه، یادداشتی با عنوان «وطنپرستی به سبک پهلوی» نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است. او در اینیادداشت عنصر «وطنپرستی» میان خاندان قاجار و پهلوی را مقایسه کرده است.
مشروح متن اینیادداشت در ادامه میآید؛
«خاک وطن، ناموس ماست و ایرانی جماعت، ناموسپرست است». این گزاره، در ذهن و اندیشه و جان هر ایرانی باغیرتی ریشه دارد و تاریخ نیز این مساله را ثابت کرده است. هنگامی که ملت ایران، هشت سال در برابر تجاوزات صدام با حمایت تمامعیار نظام بینالملل از او ایستادگی کرد اما یک وجب از خاک میهن را به دشمن تسلیم نکرد حاکی از همین مساله است؛ و نیز اینکه هرگاه در مطالعه کتاب تاریخ وطن، با صفحاتی مواجه میشود که گوشهای از سرزمین ایران توسط اجانب جدا شده است آه حسرت و ملامت حکام وقت سر میدهد ریشه در همین مسئله دارد. قرارداد ترکمنچای و گلستان و جدایی بخشهایی از سرزمین ایران در دوره قاجار و نیز جداشدن مناطقی نظیر آرارات و بحرین و بخشهایی از سیستان و مناطقی در حدود مرزی آذربایجان غربی و اروندرود و مناطق جنوب اترک و … در دوره پهلوی داغی است که حرارت آن هیچوقت در سینه ملت ایران کاهش نمییابد. اما نکتهای که لازم است در اینجا بدان توجه شود این است که جدایی این مناطق از ایران، در شرایط یکسانی صورت نگرفته است و همین مسئله موجب میشود تا داغ برخی از آنها به صورت مضاعف احساس شود.
درست است که هم در دوره قاجار و هم دوره پهلوی، علیرغم اینکه هر دو سلسله ادعای وطنپرستی داشتند، قسمتهایی از خاک ایران از این کشور جدا شد اما با مطالعه تاریخ و بررسی شرایط دوران به این نتیجه میرسیم که وضعیت در دوره پهلوی بسیار اسفناکتر بوده است. در دوره قاجار طی قراردادهای ترکمنچای و گلستان بخشهایی از ایران جدا شد اما باید توجه داشت که این جدایی یک شبه اتفاق نیفتاد بلکه در نتیجه پیروزی روسیه در جنگ با نیروی نظامی ایران بود که بیش از ۱۲ سال این نبرد به طول انجامید و در طول این مدت، گاهی اوقات سپاه ایران به پیروزیهایی دست مییافت که به عنوان نمونه میتوان به مناطق لنکران و طالش اشاره کرد که سپاه ایران با فرماندهی عباس میرزا در نبرد دوم ایران و روسیه موفق شد آنها را آزاد کند و در عرض سه هفته اغلب نقاطی که طبق عهدنامه گلستان از ایران جدا شده و تسلیم روسها شده بود پس گرفته شوند و یا اینکه عباسمیرزا بارها موفق شد سپاه روس را مجبور به عقبنشینی از مناطق مختلف کند.
این مساله که جدایی مناطقی از ایران در دوره قاجار بعد از یک سلسله مقاومتهایی رخ داد که البته ناکام بودند نکته مهمی است که در هیچکدام از مناطق جدا شده از ایران در دوره پهلوی مشاهده نمیشود. آرارات بعد از کدام نبرد از ایران جدا شد؟ اروند چطور واگذار شد؟ جدایی مناطق جنوب اترک در نتیجه شکست در چه بود؟ چرا مناطقی از سیستان از کشور جدا شد و اساساً چه تلاشی صورت گرفت تا این جداییها رخ ندهد؟ نیروهای نظامی ایران برای جدانشدن این مناطق چه نقشی ایفا کردند؟ داستان جدایی بحرین از ایران هم که لکه ننگ ابدی برای این سلسله شد. به راستی، با بررسی این موارد، علیرغم تمام انتقادات به کارنامه سیاه هر دو سلسله پادشاهی، کدامیک را میتوان وطنپرستتر دانست؟ کدام سلسله تلاش بیشتری کرد تا تمامیت ارضی ایران را حفظ کند؟ ادعای کدام سلسله گوش فلک را کر کرده است که دارای ارتشی نوین و مجهز بود؟ عملکرد این ارتش در دفاع از تمامیت ارضی کشور چه بود؟ اساساً کدام سلسله دغدغه حفظ و حراست از ناموس وطن تا حد ممکن را داشت؟
در جنگ سوم هرات، وقتی نیروی نظامی ناصرالدین شاه قاجار هرات را پس گرفت توطئههایی رخ داد و انگلستان لشکرکشی محدودی کرد که در نتیجه آن ناصرالدینشاه مجبور شد دستور عقبنشینی به سردار خود بدهد و از این منطقه چشمپوشی کند؛ اما رضاخان برای واگذاری مناطق مختلف ایران به اجانب و خدشهدار کردن تمامیت ارضی کشور و دست درازی به ناموس وطن، چه اجباری داشت؟ چه مقاومتی از خود نشان داد که بتوان رضاخان را وطنپرستی نامید که حافظ تمامیت ارضی ایران بود؟
خاطرهای که باقر کاظمی، وزیرخارجه رضاخان نقل میکند دل هر ایرانی باغیرتی را خون کرده است؛ نوری سعید (وزیر خارجه عراق) با نهایت خضوع و خشوع و حالت گریه به رضاخان گفت: «اعلیحضرت شایسته است به عراق ترحم فرمایند. ما کشور کوچک و ضعیف و نحیفی هستیم که حتی از ایالات ایران هم کوچکتریم، درصورتی که ایران به این بزرگی و عظمت و ثروت و جمعیت است و هزاران فرسخ در خلیج فارس و بحر عمان و دریای هند مجاورت با دریا دارد و عراق بیچاره بدبخت برای نفس کشیدن و زنده ماندن یک راه باریک به دریای آزاد دارد که شطالعرب باشد که اگر آن را نداشته باشیم، گلوی ما فشرده میشود و خفه خواهیم شد… سپس به حال گریه و زاری گفت: اگر من به این وضع به بغداد برگردم، حیثیت و نفوذم لکهدار میشود و یک نوکر صدیق اعلیحضرت از بین خواهد رفت. شاه که در مقابل این حرفها تحتتأثیر قرار گرفته بود گفت: جلوی آبادان مقداری به ایران بدهید و بقیه شط العرب مثل حالا باشد (برای شما باشد)»!
رضاخان با امضای معاهده سعدآباد تمام تلاشهای ۱۰۰ ساله ایران برای احقاق حقوق خود در اروندرود را از بین برد و ایران را از حقوق طبیعی و تاریخی خود محروم کرد و مالکیت اروندرود را به استثناء قسمت کوچکی (۵ کیلومتر در مقابل بندر آبادان) به عراق داد.
حقیقت این است که علیرغم انتقادات شدیدی که خاندان پهلوی نسبت به قاجار داشتند که همواره امتیازات گوناگونی را به بیگانگان دادند و اساساً نتوانستند از تمامیت ارضی ایران دفاع کنند، اما صفحات تاریخ گویای این مطلب است که خاندان پهلوی در این عرصه، دست قاجار را از پشت بسته است و به مراتب کفه وطنپرستی قاجار نسبت به پهلوی سنگینتر است؛ برای اثبات این مطلب کافیاست نگاهی کوتاه داشته باشیم به امتیازاتی که پهلوی به اجانب داد و سرزمینهایی که مثل آب خوردن از کشور ایران جدا کرد؛ از قرارداد کنسرسیوم گرفته تا واگذاری ۷۰ درصدی آبهای منطقهای و پیمان سعدآباد و عقبنشینی از خط مرزی اروند و جداشدن مناطق مختلفی از شرق و غرب و شمال و جنوب کشور.
انتقاد طرفداران پهلوی از وطنپرست نبودن قاجار، برای آنها تف سربالا است و دودی است که قبل از هرکس، چشم خودشان را کور میکند.
کد خبر 6093297 زینب رازدشت تازکند